اون دختر هفت سالش بود زندگیش سیاه و سرد پُر تناقض یه شب پدرش کرد بهش تجاوز خجالت کشید گریه و شب ها قرص اون پسر هشت سالش بود جای تیغ روو دستش و بود اعصابش خرد سیگاراش رو نمیکشید میخورد یه پسر هشت ساله از ته کامش دود از این زندگی گاهی خسته ام میباختم هر شرطی رو تا میبستم مثل خر توو گل فرو رفتم بگو دوستم داری حتی به دروغ اصلاً نترس، بالا نمیرم، من از دیوارِ تو فقر، بی پولی، مرض اینا رو خورد مامان این اشتباه تو نبود اگه این دنیا بچت رو عوضی بار آورد خار من رو گایید که نشم گلی جسم و روحم از این دنیا قشنگ برید دلم واسه مردمم میسوزه کلی تلاش میکنن نمیشن تهش هم گهی بیشتر از این حرف هاست خدا من احتیاجم یه قرون پیدا نمیشه ته جیباش هم نمیخوام کسی رو نصیحت کنم زندگی خودته داشی من سگ کی باشم بیاین دنیا رو تغییر بدیم حتی اگه قراره توو این راه تحقیر بشیم نمیفهمم چیه تعریف دین کص خار سرنوشت بابا تقدیر چی زندگیش گهی و ترسیده این ولی باید بلند شیم از جامون تکثیر بشیم مهم نیست اصلاً هست تقصیر کی بیاین دنیا رو تغییر بدیم اون دختر بیست سالش شد زخم قدیم توو خاطرش موند هر پسری که اومد سمتش به هم میخورد زود حالش از اون بعد یه ماه روی بالشت اشک بود سریع سیک رو میزد میکندش قالش هم زود تنهایی نکرد حالشم خوب قصه ها هم میشد با یه خط دود الآن تنهایی هاش با قرص و لاینه هنوز ترس داره بزنه یه زُل توو آینه یه شب که با دوست هاش رفتن پارتی یهو مامور ها ریختن خونه توو یه ثانیه همه گم شدن همه چیز زود خرد شد یهو حاجی میگفت چقدر خوردی سریع فوت کن بگو وقتی حاجی دختر رو دید تووی جمع نگاهش واسه یه ثانیه موند روی اون اه، همون پسرِ که هشت سالش بود به جا سیگار توو دستش تسبیح جای زخم هاش هم خوب شده بودن ولی باتومش میکرد تن ها رو زخمی اینه چرخه درد مردم واسه همش هم گرفته قلب من گُر با این جماعت خسته از خود همین ها باعث شد رد بدم رُک بیاین دنیا رو تغییر بدیم حتی اگه قراره توو این راه تحقیر بشیم نمیفهمم چیه تعریف دین کص خار سرنوشت بابا تقدیر چی زندگیش گهی و ترسیده این ولی باید بلند شیم از جامون تکثیر بشیم مهم نیست اصلاً هست تقصیر کی بیاین دنیا رو تغییر بدیم