آآ، پوریا پوتک صد در صد زتا داستانا هماهنگن نویسنده راتسچایلده پوتک یه خوانندست لابد فکر کردی پوتک یه رپتایله بهت گفتم پول ها رو ولش دین رو بچسب رو راست واضح ولی گفتن پول رو بریز توو حرم میبینی رو به راهست وایبت بریز و بپاش و زندگی توو لحظه خب جز باورامن دشمن من این خدایانن این خدایان ساخته دست آدم ها ان یاد دادن بهم ناموس های توو خیابون آره همه خواهرهامن فقط نمیفهمم چرا خواهرام شب ها زیر شمشیر بردارامن یه مشت گوسفند مطیع و حاضر به هر کار واضحه حرف هام گوش بده خفه واجبه سرکار این همه دعا کردی ولی همونجا هستی که بودی و میمونی غربی ها کردنم یه آدم خشک با یه قلبی که خونی و بی روحه (آمین)، آمین که چی؟ تو باس حرکت کنی خدا یه انرژیه نه یک حس برکت طوری جایی که هستی خوشبخت نیستی برو پس یه ایستگاه جلو پولدارترین آدم دنیا نه مسلمونه نه مسیحیه کلیسا برو نمیفهمم چطونه خودتون رو زدین به خری هیچی رو نمیفهمید انگاری باید شوک بخورید بدم میاد از دین چون بهتون یاد داد این رو از نداریتون راضی باشید خداتون رو شکر بکنید خدا یه دری رو بست میکنه یه دری رو باز این ها همش خرافست واسه من یه جوک فان بیسته صد در صد خدایی هست آره خب خدایی هست خدایی که خودش هم خدایی نداره خدا هم آتئیسته نمیخوام بشی یه بی اعتقادی که من رو ببری زیر انتقاد ولی خیلی این چیز ها طول میکشه تا بفهمی یه روزی حرف هام میشه کتاب نمیخوام بشم اسیر نیش سه تا آدم بی معرفت و — من یه شیرم بین چند تا شیر بتا که نخواهم شد هیچوقت هم کیش چتا لباس گوسفند رو درارین شدین از زندگی فراری خدا رو نکنین شکر واسه اون چیز هایی که هیچوقت ندارین میدونی چی میشه بعدش؟ وقتی از چیزی که هستش راضیه خدا هم میگه خب بیخیالش حاجی پس کون لقش