کفیتو بپوش و لباس تن کن می خوام ببرمت جایی که ماجراست چند دور بزنی ببینی چند چنده شهر تو بد بشی من یه نمه پرکنده تر من، همون که خوش بود یه وقتی سرحال و سنگ سفت بود می فهمی همه چی پیچید رو همین حساب روزاشم مثله همه حتی روز تحویل سال همیشه متنا بلند بوده مشتی رفیق هر نوعش، با هر نوعی گشتیم و دیدیم که تهش با زخمی تنهاییم ولی، خو خوش گذشت یه وقتایی غصه که ماله قصه هاست ما خوشیم همه جوره رو زمین با چشم باز همین دلیل شادی مارو میده که ساده ترش می شه یه گرگ بارون دیده تمام طول روزتو میکنی تخمی سپری فکر به چیزی که باختی ببری اون مغزتو میگاد مثل سگ پشیمونی تو گفته بودی که راه سختو میتونی اما بعد دیدی تویی و کمی مایه تو جیب به جایی نمیرسی با این قدمای کوچیک این زندگی گفت دو چیزو یاد پس بگیر امید بده به جاش بیلاخ پس بگیر یاد میگیری که ناشتا نرینی جاهایی میری که یه موقع آشنا نبینی نه حسشو داری نه حال فک زدن تو خودت پیج میشی دیگه آره مثلا حرفات همیشه بوی غم میده تو آینه هم تصویر دیگه گندیده هنو بالا سرت گرماشو داری راستی دل خوشیاشو سیری چند میده گرگ باش مثل من مثل ببر مثل جغد تو پرسه های شب مثل سنگ تو لحظه های سخت تو عرصه های تنگ نعرتو بذار تو بارون و بشکون رد شو حتی قانونو دل نبند که تهش تلخیه میشی مثل من نفس تخلیه با دستات ، همیشه خسته رو تنت رو زخماتم نمک وابسته بودنه ترجیح میدی جای اینکه نقشه بچینی واسه بعد زندگیتو توی لحظه ببینی میشه شب میشه روز میشه فردا تو می خواستی نهرو کنی دریا هه شدی شبیه مردمت ببین تو رویا همیشه حقیقت گمه