حاج آقا ملتفت، قاف ررَپ حسن میدونی چرا انتخاب شدی؟ چون از دَم متنفریم از پسرفت باس پیشرفت کنیم 96 درصد که حتی خالی باف ها شیر فهم شن حسن بذار ملت برقصن مست شن نشان آدمیت نیست لباسِ بر تن نمیشه کسی رو به زور به خدا وصل کرد این فَساده یا خوردن مسکن و سرانه؟ دِ برادر در دنیا ادا برا من حقوقِ زن و مرد باید بشه دقیقا برابر هنر و مطبوعات نیاز به اجازه ندارن بگو بی گناها رو درارن پاسپورتمون هم که در حد لواشک حسّن ، حسّن ، حسّن ، حسّن ، حسّن ، حسّن من همون رأیم که تو رو نشونده به منصب حسّن میدونم دستات بسته ان حسّن خوب میدونی کیا حبسن حسّن بد از دستت خسته ام حسّن ولی هنوز امیدو هستم حسّن میدونم دستات بسته ان حسّن خوب میدونی کیا حبسن حسّن بد از دستت خسته ام حسّن ولی هنوز امیدو هستم تَتَل کج نشست گردن شکست پیش کی؟ پیشِ گردن شکن سرِ چی؟ سرِ حق طبیعیش مگه بچه ندیدی؟ یا میخری جغجغه یا جیغ جیغه مجبور به ترک زمینی یارو میخواد خالتور باشه اجرا بذاره که خاله تور بشه رژیمش هم آمپول باشه تتو کنه لخت شه، نماز خون باشه خُب باشه؟ چرا جرم داره؟ چرا بعد چهار سال باید جلو قُلدرا دولّا شه چرا؟ مگه اراذل اوباشه که پیش مُلّا هول باشه؟ دیگه وای به حال ما که نرفتیم سمت لای پایشان حسّن ، حسّن ، حسّن ، حسّن ، حسّن ، حسّن من همون رأیم که تو رو نشونده به منصب حسّن میدونم دستات بسته ان حسّن خوب میدونی کیا حبسن حسّن بد از دستت خسته ام حسّن ولی هنوز امیدو هستم حسّن میدونم دستات بسته ان حسّن خوب میدونی کیا حبسن حسّن بد از دستت خسته ام حسّن ولی هنوز امیدو هستم حسّن دمت که به فکر دارو و مریضائی اصاً حسن تو خودِ مسیحایی حسن اصاً بهترینی ، مهدیاری حاجی سهم ما چی؟ فقط پرونده بازی؟ حسن کوه قاف و یه جوون پَستم چون قانوناً نمیرسه به دهنم دستم با اینکه سرِ فصلو محلو بستم با اینکه مجازاتون بغلم پشمن ولی مجازاتم هر شب که صبح همینه شهرم تغییر ، تغییر ، تغییر، مغزم میگه احمق اینا همه وعده اس اما قلبم میگه برگرد ، امید داشته باش به حسّن ، حسّن ، حسّن ، حسّن ، حسّن ، حسّن من همون رأیم که تو رو نشونده به منصب حسّن میدونم دستات بسته ان حسّن خوب میدونی کیا حبسن حسّن بد از دستت خسته ام حسّن ولی هنوز امیدو هستم حسّن میدونم دستات بسته ان حسّن خوب میدونی کیا حبسن حسّن بد از دستت خسته ام حسّن ولی هنوز امیدو هستم ولی هنوز امیدو هستم حسّن خوب میدونی، آره حسّن خوب میدونی، ها حسّن تو میدونی، بیا حسّن، حسّن (اصا حسن همه میدونن) حسّن میدونم دستات بسته ان حسّن خوب میدونی کیا حبسن حسّن بد از دستت خسته ام حسّن ولی هنوز امیدو هستم