بابا رفته دیگه، مامان رفته پیشش حالمو نمی پرسه هرگز کسی دیگه به سمت هر دری میرم به روم بسته میشه یه چهار دیواری سر پناه همه خستگیمه تبر میخوره تنم، تبر میخوره تنم ولی دارم ریشه هامو این درد لعنتی با این تفکر میشه آروم که مشکل حل میشه میاد به جاش یکی دیگه این تکراری بی ترتیب تا وقتی بمیریه دستام داد میزنه کیو کشتی توی خودت رویاهات به اراده ی چه کسی تکیه کنه پا بذار رو همه ی نداشته هات پرواز کن سکوت و بشکن فردارو فریاد کن شدم یه مهاجر یه پرستو که میخوره هم بیرون هم از تو تو وطن آدمایی با ذهن های آلوده ایم توغربت مهمونای ناخونده ایم ولی من، ولی من هرگز دست وپا بسته نیستم درحال جنگیدنم با سرنوشت، خسته نیستم هنوزم موزیک و شعر می نویسم حریف روزای سخت، من مرد ریسکم حریف روزای سخت، من مرد ریسکم تشنه ی فهمیدن وعلم و پیشرفت چون بعد مرگ فرصت برا در کردن خستگی هست موسیقی راهیه برای فراموشیه عمق این درد پا بذار رو همه ی نداشته هات پرواز کن سکوت وبشکن فردارو فریاد کن بابا رفته دیگه، مامان رفته پیشش حالمو نمی پرسه هرگز کس دیگه به سمت هر دری میرم به روم بسته میشه یه چهار دیواری سر پناه همه خستگیمه پا بذار رو همه ی نداشته هات پرواز کن سکوت و بشکن فردارو فریاد کن