هر شور و شری که در جهان است زان غمزه ی مست دلستان است گفتم لب اوست جان، خرد گفت: جان چیست مگو چه جای جان است وصلش چه کنی که هر چه گویی گویند مگو که بیش از آن است ♪ در عشق، فنا و محو و مستی سرمایه ی عمر جاودان است در عشق، چون یار، بی نشان شو کان یار لطیف بی نشان است در عشق، چون یار، بی نشان شو کان یار لطیف بی نشان است ♪ تو آینه ی جمال اویی و آیینه تو همه جهان است جهان است تو آینه ی جمال اویی و آیینه تو همه جهان است جهان است ما را سر بودن جهان نیست ما را سر یار مهربان است ما را سر بودن جهان نیست ما را سر یار مهربان است (ما را سر بودن جهان نیست) (ما را سر یار مهربان است)