بچه ها گفتن بریم بیرون ولی مطمئن بودم سورپرایزشونه، دیروز حوصله نداشتم پیچوندم پیچیدم میزون شم فهمیدم نمی کنه حالمو هیچی خوب نه روز به روز بی روح تر فقط میره پایین Syrup تلخ در حدی که بشم بیهوش تش و رو زمین بیفتم بی جون کج مثل ما نبود جایی Couple شبا دوازده دوتایی کافه برمیگشتیم بعضی وقتا پیاده خلوت بود، میشدم بادیگاردت خاکی با عشق فرق نداشت سگیه یا Johnny Walker صاف و ساده من فکر میکردم با تو راه زیاده ولی اون پسر تخس نتونست کافی باشه الان دوازده و نیمه، تنهام یاد روزای آخر و دعوا فکر میکردم میشه بات همیشه موند راستشو بگو به خاطر یکی دیگه بود؟ الان دوازده و نیمه تنهام تو آیفونم قفلم رو عکسات فکر میکردم میشه بات همیشه موند یعنی واقعا به خاطر یکی دیگه بود؟ هر موقع نبود حواست بم یه کاری میکردم دعوا بشه کرد بدنتو این شرابه سر جهنم گردنت لبات بهشت نه، دوست ندارم بقیه اش بیاد یادم نمیخوام این خاطره ها رو بکنم باور میدونم شاید اصلا دیگه نشم عادی ولی مهم نی ما که همه میمیریم آخر یادت نبود امشب تولدمه الان، هم دلم میخواد بغل کنمت هم میخوام دربیارم تلافی همشو سرت آخه خسته میشم من از تو مگه؟! وقتی بلدم همتو از حفظ امشب یه سال دیگه شد رد ولی خب من چند ماهی میشه مردم نه، دیگه نیست هیچکی به تخمم الان دیره چون فاصله شده بزرگتر از حسمون ولی من تو فکرتم هنوزم بی حال و نصفه جون هر دو میدونیم این شهر دیگه نمیبینه مثلمونو میتونیم به بچه هامون بگیم همش قصه بود الان دوازده و نیمه، تنهام یاد روزای آخر و دعوا فکر میکردم میشه بات همیشه موند راستشو بگو به خاطر یکی دیگه بود؟ الان دوازده و نیمه تنهام تو آیفونم قفلم رو عکسات فکر میکردم میشه بات همیشه موند یعنی واقعا به خاطر یکی دیگه بود؟