دستاشُ می بست، با سرنوشت دردُ جلوش روش سنگ پرت می کرد به پاش میگفت نلنگ، وقتی آسمون سیاه میشد یادمون میداد اینُ قطره ها فقط رو سقف ما قشنگه بد بیاریامُ میبرم چشممُ دوختم به شمایی که گیر پیرهنم بودید خیلی بیشتر از سیاهیارُ دیده این تنم که خیلی از شما سفید زاده ها نمیدونید رنگ از روش پرید سبک خیالی پیشه کرد هم،خونِ این چنار میشد رفیق سرو بلند پروازیا اینجا فقط تا زیر سقفه اون که دفاع می کرد ازت خودش شریک قتل بهش بگید برقصه.رو زین اسبش اینجا یکی به میخ میزنن یکی به نعلش اون با دستایِ خالی باید بگیره دردشُ حق باید بهش بدیم درد بگیره دستش فرق ما چی بود؟ آویزون شدن از بندِ نافتُ همین چند قطره آبروت اربابِ ما خودش دلیلِ درد برده هاس راستی دلیلِ این نبرد ما چی بود.؟ این یه جنگ دو طرفس منِ متّهمُ قاضی کت تنم کرد گفت هم نوکرن اینجا تو مشکلت چیه؟ گفتم از سر صدای سکه گرفت سر قلکم درد آقای محترم من بالای پل قدم زدم با لایه های لختم گرفتم خودمُ بغل از یاد میبرم هرچی میپرسنُ ازم من زندگی کردنِ بعد مردنُ بلدم مصلحت میگه بزن چاک بزار برسه خاک به گرد پات باید یکی از اونا بشه طرف حسابت اون که بندِ باده بود،یا اون که بوده بنده باد مصلحت میگه بزن چاک بزار برسه خاک به گرد پات باید یکی از اونا بشه طرف حسابت اون که بندِ باده بود،یا اون که بوده بنده باد نفس جامونده رو شیشه رو میبینی که نوشته اینجام بو انتظار میده من داغ مادری ام که سربلندی یاد داد و واسه سره پسرش به التماس میره هعی قشو کنید اسب سیاهتون و تک سواره کابوسمونید نگاهتون و سنگین حس میکنم رو شونه های کشیدم به آغوشم میکشم مرم سلاحتون من بازم رقص میکنم حتی باشه زین به پشت از سیر بپرس که مزه ی غذاتو چشیدی تو نگاه کردی دویدیم و اما تو رسیدی تو سرخی با بزک، ما سرخیم با سیلی تا بریدم بریدنم امون ندارم من کشور چلچله ام جوون ندارم رو صورت زنده ام مم نوار مشکی هست درد و مزه میکنم و زبون ندارم بذارید نباشه و خالی کنید جاش خوشی بذارید بره دور شه بیاد بجاش خورشید بالاست و بازم نوری نیست سایه آدمارو دنبال کرد افتاد به خاک خوری زبونا مجیز تنارو میگن دستا سنگ راه میشن به لنگیا پا میدن حسرت میخورن دندونا گردنا تا میشن حلق پر ناگفته است شهر پره صداست حرفا رو شیشه ها و نگاها بی نگاست از همتون شاکی ام ناز شصت اونی که چهل بودش و داد زد موی سیاه سفید شد همین که اذان زد راوی این سفید زاده ها مارو درک نمی کنن کلا سیاه است رنگیا سرابن بنازم که نازه مارو غم میکشه فقط به لنگیا عادت داریم سنگ میگه که نترس توی دنیای رنگا باشه زنجیر به پات چشم سیاهی میبینه چون یه رنگ میکنه قفس مسلحت میگه بزن به چاک بذار برسه خاک به گرد پات باید یکی از اونا بشه طرف حسابت اونکه بند باده بود یا اونکه بوده بنده باد مسلحت میگه بزن به چاک بذار برسه خاک به گرد پات باید یکی از اونا بشه طرف حسابت اونکه بند باده بود یا اونکه بوده بنده باد