تلنگر نزن بم اصلا امتحان نکن منو خستم اگه حالت خوبه من بر عکسم تو بمون اگه من یه وقت رفتم اگه تنگ شده دلت بیا بازم نقشه بکش بیا بازم دل بدم بهت بریم یه جا دیگه اینجا رو ولش من اونم که فرداشو کشت همون که الان چشاش خیسه همون که شد یه شاخه خشک مثل پاییز برگاش میریزه من اونم که فرداشو کشت همون که الان چشاش خیسه همون که شد یه شاخه خشک مثل پاییز برگاش میریزه فردا که هیچی من توو دیروزم پلمو سوزوندم الان که نیستی خورشید نمیکنه دیگه صُبارو طلوع نه زدی بد منو آتیش با اون شعله ی چشمات ولی من سوختم وقتی که فهمیدم همه ی قولاتم دورغن نه دیگه ندارم راه پس راه پیش منی که گفتم باهات میام هر جا بری الان نزدیکه نمیام توویه خوابتم حتی میخوام بکنم ساعتو از جا تا که غرق باشیم با هم توو فردا میکشه منو باز در دیوار بیا بیا بیرون از این قاب در بیا بیا بات حرف دارم دلم خواب کم میخواد شرابمو بریز و یه پادزهر بیار چون به تو شکی هست از درونم خودمم زهر میباره من از زبونم دیرو زود داشت ولی دستم اومد هرچند سوخت دادم هنو من همونم از زندگی مست توو روم میگفت از عشق از غروب و از طلوع میگفت حرکت لب سرختو باور کردم ولی چشمات مثل سگ دروغ میگفت جادویی توو اون اکتات بود همه رنگا شدن از فصلام دور آتیش زدی تو دیروز و امروزو تویه تقویمم بگو فردام کو من اونم که فرداشو کشت همون که الان چشاش خیسه همون که شد یه شاخه خشک مثل پاییز برگاش میریزه من اونم که فرداشو کشت همون که الان چشاش خیسه همون که شد یه شاخه خشک مثل پاییز برگاش میریزه