آینه به من بگو بازی دست کیه اینبار؟ دشمنام کیان؟ ضربه به کی زدم از من شدن بیزار؟ آینه به من بگو اینبار پروروندم تو کدوم آستین مار؟ رو سینه دیوار کی قاب عکس و کی پنجره می خواد؟ آینه به من بگو اینبار از دوستام کیو بندازم دور؟ کیو نشناختم خوب؟ کجا سر خوردم؟ کی میسازه از کاهم کوه؟ از آهم روح می بخشم از نگاهم نور دلو می زنم به دریا توش میندازم تور جای اینکه بخوام باشم این یا باشم اون دنیامو می سازم توم بی کاستی و کمبود با شکوه تر از بابِل نمرود می زنم با نیش افعی زهر زنبور شیرین شده عقلم تو عمق بکر کندو نمی کنه ولم این فکره هر روز که چجوری بشم تو چهره معلوم وجودم رو قرض می گیرم از فردا تنمو گم میکنم وسط تنها اگه سرم به تنم نیارزه حتی رها میشم و میرم تو امنیت شب راه خسته ام از ولی و اگر و اما خسته ام از معلم و دلقک و مداح از رهبر و رئیس و اون مردک حراف از پول و زور و دروغ و دوز و دغل و دلال جیغ گفتار و غرش خوک پیر محل و موعظه گو، روضه بخون فقط کود بخور غنچه بمون صاحابتو دیدی دم بتکون گنده بمون شهر پره، پر ظاهر خوب بابا طاهر لخت تو حافظمون آینه به من بگو بگو واضح بگو چجوری میمونه یه نام نکو؟ ها؟ از خود بشو بیخود قلب و مغزتو یکی کن خوک باشو زندگی کن یا زیر پا بمیر از خود بشو بیخود قلب و مغزتو یکی کن خوک باشو زندگی کن یا زیر پا بمیر از خود بشو بیخود قلب و مغزتو یکی کن خوک باشو زندگی کن خوک باش و زندگی کن از خود بشو بیخود قلب و مغزتو یکی کن خوک باش و زندگی کن یا زیر پا بمیر نه این آینه من نی بگو کی بوده صاحب قبلیت باید شهرو خبر کرد باید از همه گیر شدن این حادثه ترسید نه من نمی تونم محو بشم از دید نمی شه هی از یه بدن برم بعدی فقط می خوام بشم تو پوست خودم پیر توو خودم باشم و با خودم درگیر اقلا یه چیز تازه بگو فقط ساده و رک و اندازه بگو اگه فرض من غلطه از ذهن بشر اگه واست معنا نمی سازه بگو ولی نخواه ازم برم تو قالب خوک نخواه تبدیل بشم به کاسب خون اگه رمز جاودانگی اینه نمیخوام اصلا ازم بمونه نام نکو خب؟ از خود بشو بیخود قلب و مغزتو یکی کن خوک باشو زندگی کن یا زیر پا بمیر از خود بشو بیخود قلب و مغزتو یکی کن خوک باشو زندگی کن یا زیر پا بمیر از خود بشو بیخود قلب و مغزتو یکی کن خوک باشو زندگی کن خوک باش و زندگی کن از خود بشو بیخود قلب و مغزتو یکی کن خوک باش و زندگی کن یا زیر پا بمیر