یه چیزی مرد اون روز توم با فرضم از جامعه دشمن شدم نه میتونم جلوی دهنمو بگیرم نه میتونم راجع بش صحبت کنم یه چیزی مرد اون روز توم که سرمای تنهایی تنمو سوزوند اونوقت بود که دیدم نه میتونم ازش بترسم نه میتونم جرات کنم یه چیزی مرد اون روز توم که کردم از ساقه سقوط گندیدم توی باغ سکوت گوشتمو خورد تا ته حتی هسته هامو ربود من هم در گیر نشدم و کردم عبور دادم هرچی کردن توو حلقمو قورت شده سینه خیز میرم اگه جامعه پامو شکوند، اگه دستمو خوند یه حس میگه بخون، بگو، چی گذشت بهتون بمون بمون نذار همه بشن یه جور به زور شده آدما رو بده تکون از توو اما نده ضعفتو نشون به روز شاید تقی بخوره به توق حسرت انتقامو نبری به گور رخ روزگارو با خون کلمه بشور اینو به کسی نگفته بودم ولی بدون یه چیزی مُرد اون روز توم یه چیزی مُرد اون روز توم یه چیزی مُرد اون روز توم یه چیزی مُرد اون روز توم هی همه تو جستجوی معنان نمی خوان بپذیرن که فقط یه ذره ان توو ذرات پی دلیلن که نمیرن امروزو بکنن فردا یه سری بلند کنن وسط سرها بقیه فقط گوش به فرمان مرض ما لاعلاجه به انتخاب نه واسه نبودن درمان من واسه بردن جنگ بزرگتر حاضرم ببازم چند تا دعوا گنده ام و طماع تف به جامعه تف به هنر به شعر کشتی ما نشسته کلا به گل تو هم کافیه ببینی از این زاویه محاله زندگی دیگه مثل قبل بشه کافیه یه بار بگی نه جای ،بله تا ببینی چقدر زور داری جلو گله شاید اونروز ممنون باشی ازم که توت کشتم به خود متوهم یه چیزی مرد امروز توت یه چیزی مرد امروز توت یه چیزی مرد امروز توت یه چیزی مرد اون روز توم هی یه چیزی مرد امروز توت یه چیزی مرد امروز توت یه چیزی مرد امروز توت یه چیزی مرد اون روز توم هی