بس کن ای دل آه و زاری اه دل خستگان را ثمر نیست آه دل خستگان را ثمر نیست گریه تا کی؟ ناله تا چند؟ ناله ی عاشقان را اثر نیست ناله ی عاشقان را اثر نیست از گذشته یاد کن یاد تا نماید خاطرت شاد کز پی شام هجران سحر نیست یاد از آن شب که با دوست در چمن در پی دوست فارق از هم غم بودیم بر لب جوی عشق او در دل من مهر من در دل او، دل او از جهان وارسته جان به جان پیوسته لب به ز گفتن بسته، دل سخن گو عشق من جاودانیست ماه من آسمانیست کین چنین زیبایی در بشر نیست رشته ها بگسسته از جهان بگذشته دل به مهرش بسته کز پی شام هجران سحر نیست از گذشته یاد کن یاد تا نماید خاطرت شاد ماه ماه من آسمانیست عشق من جاودان جاودانیست