از یاد نمی برم، هرگز، تو را و عشق زیبای تو را لحظه قشنگ دوست داشتن و به اوج رسیدن را خواستنی و تمام نشدنی حالا اینجا کنار این همه خاطره بارانی تنها به تو می گویم دوستت دارم که می خواهم بمانی بمانم نه در لحظه ها و ثانیه ها نه که در تمام نفسها بی دریغ تر از همیشه حضور معطر تو بودن درست آن زمان که نیستی نیستی و لحظه ها با بوی خاطره هامان جان می گیرند می مانند، می مانند برای من فقط یک نگاه تو همین قدر که بدانم هستی کافی است بابایی حالا همین جا و هرجا که نباشی و باشم یک حس آشنا مرا با خود می برد فریاد می زند که هستم با تو کنار تو