گرگ سیاهی در نیمه های شب رفت آهسته به سوی گوسفندان بره ها در خواب آرامی بودن در پناه شبان مهربان ناگهان سگ گله بیدار شد از وجود گرگه خبردار شد کرد واق و واق، واق و واق، واق و واق، واق یکهو بیدار شد از خواب آن شبان با ضربه چوب خود زد به گرگه شد ز کار خود گرگه پشیمان ♪ گرگ سیاهی در نیمه های شب رفت آهسته به سوی گوسفندان بره ها در خواب آرامی بودن در پناه شبان مهربان ناگهان سگ گله بیدار شد از وجود گرگه خبردار شد کرد واق و واق، واق و واق، واق و واق، واق یکهو بیدار شد از خواب آن شبان با ضربه چوب خود زد به گرگه شد از کار خود گرگه پشیمان