رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده شب مانده است و باشد تاریکی فشرده ♪ کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو شادی چرا رمیده آتش چرا فسرده ♪ رفت آن که پیش پایش، دریا ستاره کردی رفت آن که پیش پایش، دریا ستاره کردی چشمان مهربانش، یک قطره ناسترده رفت آن سوار کولی، با خود تو را نبرده ♪ میرفت و گرد راهش از دود آه تیره نیلوفرانه در باد پیچیده تاب خورده سودای همرهی را گیسو به باد دادی سودای همرهی را گیسو به باد دادی رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده یک تار مو نبرده