دارم یه راهی رو می رم پر از سنگ و خار سرزنش ها رو شنیدم ولی گوشم نیست بدهکار بذار چلچله ها بخونن که شده چل چلیم ای کاش که هیچ وقت کم نشه از این خل و چلیم از این سودای آغازی دوباره از این سر که سامانی نداره از این شاخه به اون شاخه پریدن که این قصه سرانجامی نداره می گن که بی راهه رفتی با سر می ری تو سنگ می گن که داری پیر می شی با طبیعت نجنگ اما من یه کله شقم که دل رو داده به باد عاشق راه پر پیچ و خمم هرچی که دل بخواد از این سودای آغازی دوباره از این سر که سامانی نداره از این شاخه به اون شاخه پریدن که این قصه سرانجامی نداره می خوام برم یه جای دوری فرار کنم از تقدیر زوری می خوام درو ببندم روی این آینده گور بابای مردم، حرف های سازنده با این دنیای کور کاری ندارم از این تنهایی شکوایی ندارم از این شاخه به اون شاخه پریدم دیگه عرض و تمنایی ندارم ازین دنیا تمنایی ندارم تمنا تمنا تمنا