من با غم فراوانم ، خشم صدای طوفانم درد سفید بارانم ، فریاد جاودانم راهم پر از سیاهی ها در فکر روشنایی ها شکل شکستن موجم اما سرود اوجم تا بوده این چنین بوده پرواز همیشه پرواز است مرغی که در قفس مانده در فکر راه تازه است چون جشن خاک و خاکستر پایان هر چه بودم نیست آتش همیشه می ماند یک حرف همیشه کافی است حرف من و صدای من روزی دوباره می آید در گوش شهر عشق تو دروازه می گشاید راهم پر از سیاهی ها ، در فکر روشنایی ها شکل شکستن موجم اما سرود اوجم تا بوده این چنین بوده پرواز همیشه پرواز است مرغی که در قفس مانده در فکر راه تازه است چون جشن خاک و خاکستر پایان هر چه بودم نیست آتش همیشه می ماند یک حرف همیشه کافی است حرف من و صدای من روزی دوباره می آید در گوش شهر عشق تو دروازه می گشاید روزی صدای آزادم در هر ستاره می پیچد با من ، تو و هزاران من مثل شکوه یک تن آن روز دوباره می خوانیم خشم صدای طوفانیم ، ما