هنوزم دل میگیره خیلی از شبها نپرس واسه فردا میلی هست برام از وقتی که به گل نشستم طیاره ها مهم نیست کی میرن هوا وقتی من زمینم خودم دارم میگم کمترینم جنگیدم تا غم نبینم بد نخواستم حتی واسه اجنبیم چرا ؟ چون من اینه اخلاقم دقیقه نود به حریف وقت دادم تو هر جمعیم سکوت کردم می دونستم حتی بوده حق با من گذاشتم پشتم حرف بزنن واسه رقیب من کف بزنن سر هر شانس این پا و اون پا کردم که زندگی میذاره سر به سرم من صد تا راهو حفره جلوم باز به خونواده زدم قفل دلو اشتباهه می دونم سفره دار میشم از بس پهن کردم من سفره دلو می خوام مسیرم راحت و کم شه ریسک ارابه های آتش ونجلیس همه فکر می کنن تا ابد پیششونم یه روز می بینن که جا تر و بچه نیست هی بخشیدم سکوت کردم دروغ می گن تو روم رسما من تا صد تا غروب رفتم ولی باز من طلوع کردم می گن نافمو با غرور بستن که اینطوری من سقوط کردم روحمو به چی فروختم من منو باش به کی رجوع کردم شک ندارم این حرفا تو مغز تو نره نگو فرق کرد این سری طرز گفتنت تا اینجا رو شنیدی؟ گوش بده ادامشو اعترافات قلب کهنمه با این که موندم باز من همرات تو کج نکردی حتی چهار قدم رات نبین الان انقدر راحتم بات نمیشناسیم اگه بشه طاقتم طاق زل زدم به سقف می شمرم این فرصتم که رفت میدونم نزدیکام دور زدن یه بند منو تو هم روش پس غر نزن یه کم من زدم از دار و ندار تا بسازم بهترین سالو برات سعی می کردم هر روز آفتابی شم تو ابری بود حال و هوات تو فکرتم قفل یه جا آروم تو فکر برف جفت چشا بارون زود عین هم تخس یه جا نادون و تو تو ذهن من اخت یه جا با اون شد قصمون ترش و تلخ به جا لبخند هر شب پر شد اشک لیاقت می خواست نداشتی جربزش گمشو تش! شو بود! خوش گذشت هی بخشیدم سکوت کردم دروغ می گن تو روم رسما من تا صد تا غروب رفتم ولی باز من طلوع کردم می گن نافمو با غرور بستن که اینطوری من سقوط کردم روحمو به چی فروختم من منو باش به کی رجوع کردم موندن یا رفتن ؟ ریسکه هر دوشون تو این سن ، نه کسی نیست تو چند و چون که انقدر غافل از زندگیمم نمی دونم کردم امسال بیست و چند رو فوت اون که پی حل مسئله اس برام مشکلو خودش ساخت ، مسخره اس الآن من می خواستم فرهنگ بسازمو مخاطب وایساده لفظ از من درآد اینطوری یه جوون خسته میشه باس بزنه به زخماش وصله پینه فکر می کنی این حرفا فلسفیه ربط نداره به علاقه من به نیچه پس فکر نکن من فقط با تو بدم اخلاقم اینه به احدی آتو ندم چون ننداختم هیچ جا دستماله رو نشد یک شبه برم راه صد ساله رو واسه همینه که کمتر رشد دارم من با پشتکار هستم ، پر دشنامم من باختمو نوشتم خوشحالم من هر کیو ناز کردم مشت بارم کرد همینا میده مغز رو رد همش ترسم اینه مبادا از تو رد نشم تو مطمئنی من میام ولی از یه جا به بعد باید رفت و برنگشت هی بخشیدم سکوت کردم دروغ می گن تو روم رسما من تا صد تا غروب رفتم ولی باز من طلوع کردم می گن نافمو با غرور بستن که اینطوری من سقوط کردم روحمو به چی فروختم من منو باش به کی رجوع کردم