به تو گفته بودم زِ من بگذری روَم در پی عشقِ ویرانگری گفتم تا بدانی ، به تو گفتم تا بمانی به تو گفته بودم که دستم بگیر کنارِ دلم باش و با من بمیر گفتم تا بدانی ، به تو گفتم تا بمانی گفته بودم که آرامشم میرود نقطه ی امنِ آسایشم میرود گفتم تا بدانی گفته بودم نرو خواهشاً میشود پیشِ من باشی ، سازشم میشود گفتم تا بدانی ، به تو گفتم تا بمانی تو را دیدَمت بعدِ عمری ، سلام ببین اشکِ شوقی که ریزد مدام ماندم یا نمادم؟ به پای تو ماندم یا نمادم؟ آمدی جانم به قربانت ، ولی حالا چرا؟ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا افتاده ام از پا چرا گفته بودم که آرامشم میرود نقطه ی امنِ آسایشم میرود گفتم تا بدانی گفته بودم نرو خواهشاً میشود پیشِ من باشی ، سازشم میشود گفتم تا بدانی ، به تو گفتم تا بمانی