چشم تو خواب می رود، یا که تو ناز می کنی نی به خدا که از دغل، چشم فراز می کنی آمده ای که راز من، بر همگان بیان کنی وان شه بی نشانه را، جلوه دهی نشان کنی دوش خیال مست تو، آمد و جام بر کفش گفتم می نمی خورم، گفت مکن زیان کنی با همگان پلاس و کم، با چو منی پلاس هم خاصبک نهان منم، راز ز من نهان کنی گنج دل زمین منم، سر چه نهی تو بر زمین قبله آسمان منم، رو چه به آسمان کنی ♪ چشم تو خواب می رود، یا که تو ناز می کنی نی به خدا که از دغل، چشم فراز می کنی چشم ببسته ای که تا، خواب کنی حریف را چون که بخفت بر زرش، دست دراز می کنی با همگان پلاس و کم، با چو منی پلاس هم خاصبک نهان منم، راز ز من نهان کنی گنج دل زمین منم، سر چه نهی تو بر زمین قبله آسمان منم، رو چه به آسمان کنی ♪ آمده ای که راز من، بر همگان بیان کنی وان شه بی نشانه را، جلوه دهی نشان کنی دوش خیال مست تو، آمد و جام بر کفش گفتم می نمی خورم، گفت مکن زیان کنی با همگان پلاس و کم، با چو منی پلاس هم خاصبک نهان منم، راز ز من نهان کنی گنج دل زمین منم، سر چه نهی تو بر زمین قبله آسمان منم، رو چه به آسمان کنی