مرا در یاب مرا ای نازنین دریا سلامی کن که رفتن عاشقان در خواب مرا لمس کن که قلبم از شکستن سرد و بی جان است خدایی کن بر این معبد که بی تو بی تو ویران است نگاه کن عاشقان سایه به سایه رهسپار مرگ ببار بر من که هستم بر درختی آخرین برگ نگاه کن عاشقان سایه به سایه رهسپار مرگ ببار بر من که هستم بر درختی آخرین برگ اگر جغد خموش این بیابانم اگر از عاشقی دل تنگ و ویرانم مرا آزاد کن اَز دام عشقت یا برایَم تکیه گاهی اَز محبت باش نگاه کن عاشقان سایه به سایه رهسپار مرگ ببار بر من که هستم بر درختی آخرین برگ مرا با خود ببر آنجا که خنجر در کمین نیست به آنجایی که عاشق با غم غربت عجیب نیست مرا در سایه سار خود اَندک نکامی ده چو مرگ هوس در آغوشت به این عاشق زمانی ده مرا در یاب مرا ای نازنین دریا سلامی کن که رفتن عاشقان در خواب مرا لمس کن که قلبم از شکستن سرد و بی جان است خدایی کن بر این معبد که بی تو بی تو ویران است نگاه کن عاشقان سایه به سایه رهسپار مرگ ببار بر من که هستم بر درختی آخرین برگ نگاه کن عاشقان سایه به سایه رهسپار مرگ ببار بر من که هستم بر درختی آخرین برگ