یه نفر نشست و منتظر که باز بیایی سراغش دستاش رو به خداست از تو قلب پنجره اطاقش تنها همصداشه قمری پاک و معصوم میگه جرم من عشقه،تا ابد محکومه محکومه عاشقونه من،میخونم برات همه کسم اشک من تو چشمام،میگه من به تو نمی رسم نگام افتاد به برگ خشک گلدون که نگاش تو نگاه منه میگه منم مثل تو عاشق بودم ولی این عاقبت انتهای منه نمی دونم این سکوت امشب از من عاشق چی میخواد هرجام میرسم مث سایه پا به پا دنبالم میاد عاشقونه من،میخونم برات ای همه کسم اشک من تو چشمام،میگه من به تو نمی رسم حالا با یاد عطر تنت زنده میشم می میرم سراغت و من امشب از این باد سر می گیرم میگم ای کاش اون برام بوی عطر موهاتو بیاره بیاره و رو پیرهنه حس تن من بزاره کی میشه این تنهایی در من بمیره حس زندگی تو وجودم یه بار دیگه جون بگیره هی میگم به خودم که شاید حق قلب من همینه که مث اون برگ خشک تو گلدون با لب تشنه بشینه عاشقونه من میخونم برات همه کسم اشک من تو چشمام،میگه من به تو نمی رسم عاشقونه من،میخونم برات همه کسم اشک من تو چشمام،میگه من به تو نمی رسم