نه اون عاشق سرخورده منم نه بی تاب و سر سپرده تویی هر دو تا بی صدا، فقط مست نگاهیم نه حاضر به گفتن از دل منم نه از من یه لحظه غافل تویی لحظه ها می گذرن، هر دو چشم به راهیم ببین غرور ما رو چه دور از هم نشونده تو این سکوت، یه دنیا حرف، نگفته مونده کی دیده قلبی رو که از نگاهی بی قراره کی دیده نفس هایی که می افتن به شماره کی دیده رنگ عشقو که رو گونه ها می شینه کی اینجا بین ما عاشق دلباخته می بینه آره، هیشکی ندیده، من که دیدم، تو که دیدی این قصه ی عشقو من شنیدم، تو شنیدی من و تو هر دو مغرور چرا این طور اسیریم که حتی نمی تونیم چشم از هم بگیریم من و تو هر دو مغرور، چرا این طور اسیریم آخه هر دو می دونیم برای هم می میریم ببین غرور ما رو چه دور از هم نشونده تو این سکوت، یه دنیا حرف، نگفته مونده نه اون عاشق سرخورده نه بی تاب و سرسپرده هردوتا بی صدا نه حاضر به گفتن از دل نه از هم یه لحظه غافل لحظه ها می گذرن کی دیده قلبی رو که از نگاهی بی قراره کی دیده نفس هایی که می افتن به شماره کی دیده رنگ عشقو که رو گونه ها می شینه کی اینجا بین ما عاشق دلباخته می بینه آره، هیشکی ندیده، من که دیدم، تو که دیدی این قصه ی عشقو من شنیدم، تو شنیدی من و تو هر دو مغرور چرا این طور اسیریم که حتی نمی تونیم چشم از هم بگیریم من و تو هر دو مغرور، چرا این طور اسیریم آخه هر دو می دونیم برای هم می میریم ببین غرور ما رو چه دور از هم نشونده تو این سکوت، یه دنیا حرف، نگفته مونده ببین غرور ما رو چه دور از هم نشونده تو این سکوت...