لبانت باز شد طعم عسل از دست رفت شعر خواندی ارزش ضرب المثل از دست رفت آبشار ارغوان بر نرگسه چشمم که ریخت گل فروشیهای زیبای محل از دست رفت مثله دریا ظاهرت برعکسه باطن بود باز هر عزیزی را گرفتی در بغل از دست رفت شاعران چشمان نازت را غزل کردند و بعد شعر در هر قالبی غیر از غزل از دست رفت تا لبانت باز شد طعم عسل از دست رفت شعر خواندی ارزش ضرب المثل از دست رفت آبشار ارغوان بر نرگسه چشمم که ریخت گل فروشیهای زیبای محل از دست رفت عشقه تو سر تا سر دنیا هزاران کشته داد بینه این قربانیان حتی اجل از دست رفت تا گره بر مویت افتاد و معما طرح شد باد بی انصاف آمد راه حل از دست رفت تا لبانت باز شد طعم عسل از دست رفت شعر خواندی ارزش ضرب المثل از دست رفت آبشار ارغوان بر نرگسه چشمم که ریخت گل فروشیهای زیبای محل از دست رفت