من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام، اندیشه فرداست وجودم از تمنای تو سرشار است زمان در بستر شب خواب و بیدار است ♪ هوا آرام، شب خاموش راه آسمان ها باز خیالم چون کبرترهای وحشی می کند پرواز ♪ رود آن جا که می بافند کولی های جادو گیسوی شب را همان جاها که شب ها در رواق کهکشان ها عود می سوزند ♪ همین فردای افسون ریز رویایی ♪ همین فردا که راه خواب من بسته است ای دل ♪ همین فردا که ما را روز دیدار است همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست ♪ به هر سو چشم من رو می کند فرداست من آن جا چشم در راه توام ناگاه تو را از دور می بینم که می آیی ♪ به هر سو چشم من رو می کند فرداست تو را از دور می بینم که می آیی تو را از دور می بینم که می خندی تو را از دور می بینم که می خندی و می آیی ای دوست ♪ تو را در بازوان خویش خواهم دید سرشک اشتیاقم، شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد ♪ تبسم های شیرین تو را با بوسه خواهم چید ای دوست ♪ وگر بختم کند یاری در آغوش تو... ای افسوس افسوس افسوس