دنیا چند وقتیه که بی انصاف شدی یه خورده حسابی مونده که باهم صاف کنیم تو که دنیامو خاک کردی تو باغچت بدنم خط خطیه یه کاکتوس دارم رو طاقچم عین من رفتنیه ولی باز دمش گرم پشتمو پانسمان کرد افکار مردمم هنوز سرده واسم ولی از گرمای گلدونش یه شال بافته واسم دقیقا عین یه مرد ما که فرقمون یخ کرد تو زمستون خورشیدم زندونی شد ولی تو یه دنیای خوشگلو واسه من نقاشی کن مقابل هیچ کسی من خم نشدم غرورم فلک نشد زانوهات شکست رو آسفالت واسه من فلج نشد حتی اگه به نفعم باشه یا اگر سقف دنیا کوتاه تر از قامتم باشه آه عین یه مرد یه چیزایی هنوز هست واسشون میجنگم که قد خنده بچت واسه من قشنگن یه چیزایی قدیم بود که الان ریختمشون عین رفیق عین ترس هرچند که خودم ساختمشون عین یه مرد تو که دنیامو خاک کردی تو باقچت بدنم خط خطیه من آن آتش پرستم مرا در هم شکستند من آن آتش پرستم مرا در هم شکستند با من باش هرچند تقصیر من بود که سر سفره هر ناخدایی نشستم هرچند من بودم همه باوراتو شکستم هرچند به خنده های مردم من طاعون زده هرچند [؟] از ناله های روی تختت آروم تره ولی خب درندم از نژاد جنگلم من همون جنگندم عین ستون محکمم من همون آتش پرستم که به زور شکستنم منو از آتیش نترسون که خودم جهنمم شنیدم عابد این شهر خودش الکلیه بخاطر پست و مقام چندتا جوون سر بریده خونشم زرشکیه عبادتش به خاطر جنده های بهشتیه ولی خب مردمیه احترامش واجبه غیر از اینم سر بریده با من باش من خودم جهنمم سینمم پر از دوده وطنم تو زمستونه تو خودتو نباز مرد بزار آدم برفیاشون تا میتونن سرد باشن بعد از اون بهار هست دنیا چند وقتیه که بی انصاف شدی یه خورده حسابی مونده که باهم صاف کنیم من آن آتش پرستم مرا در هم شکستند من آن آتش پرستم مرا در هم شکستند